حرف هایی از یک دختر دلشکسته...

این پستم رو به افتخار دوستانی میذارم که میخاستن ترجمه ی این موزیک رو بدونن

Vuruldum aynı yerden üst üste

آسیب دیدم پست سر هم از همون جای قبلی

Vuruldum ama susdum

ضربه خوردم اما بازم سکوت کردم

Dağıttın hayatımı

زندگی ام رو داغون کردی

واسه من گران تمام شدی Beni ağır yanıltdın, acım oldunسبب دردم شدی

Ve gördüm gerçeği içindeki seni

و حقیقت رو دیدم خود واقعیت رو درونت دیدم

Buna rağmen tutuyordum

علی رغم این می گرفتم

O soğuk ellerini

اون دستای سردت رو

Gidiyordum kaç defa

چند بار داشتم می رفتم

Ama tuttum kendimi

مثل تو نمیشد بشم

Yapamazdım acıtamazdım Asla senin gibi

اصلا نمی تونستم باعث درد کشیدن تو بشم

Üzülmedin mi kalbimi Çarpıp çıkarken?

ناراحت نشدی وقتی به قلبم ضربه می زدی و می رفتی ؟

Küçülmedin mi aşkla Verdiğin sözden cayarken?

کوچک و ذلیل نشدی وقتی زیر قولی زدی که با عشق داده بودی ؟

Nasıl bakıyorsun gözlerime Veda ederken

چجوری به چشام خیره میشی وقتی داری خداحافظی می کنی؟

Ben çok üzüldüm

من خیلی ناراحت شدم

Sen üzülmedin mi?

تو ناراحت نشدی؟

بعداز یه سفر کوتاه مدت یه سفر 18 روزه به کربلا میتونه بهت انرژی فوق العاده خوبی رو بده..با اینکه تازه امدم ولی الان دوست دارم برم هرچی زودتر بهتر...جای خوبی بود چون هر وق دلت میگرف ی جایی بود ک چراغاش روشن باشه و کسانی بودند که ب حرفات گوش بدن...بهترین شبای زندگیم شبایی بود که توی بین الحرمین تا خوده صب میشستم و طلوع خورشید رو در کنار دو ماهه عالم میدیدم

سلام ب همه ی مهربونای مجازی مرسی ک یکسال حمایتم کردید و توی روزای خوب یا بد زندگیم همراهیم کردید

سال نو رو ب همه تبریک میگم گرچه خیلی دیر شده و سال نو پا به کهنگی گذاشته ولی امیدوارم سال خوبی رو در پیش داشته باشید یک سال عاشقانه و پر از ارزو و رویا

اینم چند تا از عکس خیابون تکسیم استانبول بهترین خیابونی ک میشد در همه ی ساعت های روز باهاش خاطره ساخت میشه گفت تمیز ترین خیابونی بودش که تا بحال دیده بودم

خلاصه بگم خیلی خوب بودش در هر ساعت از روز توی این خیابون میشد هر چیزی رو دید..موسیقی، رقص و..

😉
ما همه منتظریم......
منتظر یک دلیل برای دوست داشتن
منتظر یک بهانه برای جدایی و نبودن
ما منتظریم.....
یا منتظر دختر شاه پریان یا شاهزاده ای که همیشه همه برایمان از آمدنش حرف میزنند!
ما منتظریم که یکهو یک نفر بیاید و دستمان را بگیرد و مارا از میان تمام مشکلات و داشته ها و نداشته هایمان بیرون بکشد...
ما همه ی ما منتظریم.....
شاید یک جایی باید بیخیال انتظار کشیدن بشویم ...‌‌‌
شاید یک روزی یک جایی خودمان باید
خودمان را ازین بلاتکلیفی و انتظار در بیاوریم همیشه که قرار نیست ما منتظر یک نفر باشیم.....
شاید هم یک نفر همین دور و بر منتظر ما باشد....!!
انتظار رسیدن و آمدن و ماندن را نکشیم
همیشه منتظر ترین آدم ها یک جایی تنها ترین بی کس ترین، خسته ترین و خسته ترین و خسته ترین آدم قصه می شوند...

خیلی سخته بعد از مدتها و سپری کردن بعضی از بحران ها بازم بتونی برای لحظه ای هم ک شده بیخیال همه چی بشیو روحت رو آزاد کنی و ب زیبایی اطرافت نگاه کنی

سلام ب همه ی دوستان عزیزم

سلام ب همه ی دوستانی ک تو این مدت نگرانم بودن و با کامنت هاشون باعث دلگرمیم میشدن

سلام ب همه ی مهربونایی ک خواستار این بودن ک تو این 4 ماه چ اتفاقاتی برام افتاد

تو این چهارماه هم اتفاقات خوب بود و هم بد...پشت هر اتفاق بدی ی اتفاق خوب پنهان شده بود

راسی فرا رسیدن سال 96 رو ب همه ی دوستان وبلاگ نویسم تبریک میگم

ماه اسفند ک تووی تک تک روزاش مشغول خرید و تمیز کردن بودم

ماه فروردین :یکم فروردین ب مناسب روز مادر و تولد مادرجونم ی جشنی گرفتیم و بعدش ی مسافرت 5 روزه و پس از اون روز 7 فروردین ی مسافر غریب ب شهرمون امد و 8 تا 14 هم مشغول سفر کردن بودیم کلی بگم ماه فروردین ماه عاشقانه ای برام بود

ماه اردیبهشت بخاطر پیروزی آقای روحانی بسیار شاد شدیم و البته تو این مدت توی شهر شور و شوق تازه و امید مجدد دیده میشد ولی سختی امتحانات جای خود دارند...علاوه بر پیروزی آقای روحانی من هم توی مسابقه وبلاگ نویسی بین مدارس دبیرستان و توی سطح کشور تو نستم مقام اول رو بیارم و خیلی خوشحالم ب لطف شما عزیزان ک زمینه ی پیشرفت رو تو وجود من ساختند...

ماه خرداد تولد همون غریبه بود ک دیه دوس ندارم درموردش بیشتر بنویسم دوستانی ک خیلی مشتاق دیدن هدایاش هسن میتونن تو پیج اینستام ببینن و ادرس پیج هایی ک ازشون این هدایا رو تهیه کردم هم نوشته شده و دوستانی ک خواستار این بودن ک عکسش رو بذارم تا متوجه ارزشش بشه اگ میخاد با دیدن این هدایا متوجه بشه ک چقد برام با ارزش بوده بهتره ک بره بمیره

راسی ی عالمه عکس براتون تو این مدت اماده کردم ک توی پست بعدیم براتون میذارم

ی خبر دیه 15 اردیبهشت ی عروسی در پیش داریم

اووووووووم و ی سوپرایز دیه هم دارم ک 20 تیر تولد عزیزترین کسم آرش جون هسش ک قراره ی مهمونی غافلگیرانه براش بگیریم

ی عالمه خرید مونده ک هنوز تموم نکردم قول میدم سر بهترین فرصت با ی عالمه پست و عکس شاد بیام پیشتون چون سال جدید تصمیم گرفتم شاد باشم

بعضی ها را هرچقدر هـم که بــــخواهی،
“تــــــــــــــــــمام” نـــــــــــــــــــــمی شوند … !
هــــــــــمش به آغــــــــــوششان بــــــــــدهکار میمانی !
حضورشان”گــــــــــــــــرم” است ؛ سکوتشان خالی مــــــــــیکند دل ِآدم را …
آرامش ِ صـــــــــــــــــــــدایشان را کــــــــــــــــــــم می آوری !
هر دم هر لحظه “کـــــــــــــــــم” مـــــــی آوریشان …
و اینجا مــــــــــــــــــــن کــــــــــــــم دارمــــــــــت …

همه به زخمشون دستمال میبندن اما من به زخمم دل بستم !

ولنتاین بر زخم زندگیم مبارک!

شعله های زرد و قرمز تو را به یاد چه می اندازند؟ شعله هایی که گاهی آنقدر بی رحمند که همه چیز را می بلعند. اگرچه این شعله ها زیبایی خاص خود را دارند ؛ اما گاهی به خاطر اندکی بی دقتی یا شاید هم به خاطر بازیگوشی یک کودک حادثه ای برزگ رقم بخورد.

به یاد آور لحظه ای را که همه تلاش می کنند برای مهار عامل مرگ !

لحظه ای که همه در دستشان سطل آبی است یا لحظه ای که صدای ناله از خانه هایی که به خاکستر تبدیل می گردند بلند می شود....

این ها تنها یک حادثه نیست ؛ بلکه عبرتی است برای همگان تا بدانند که : حادثه هیچ وقت خبر نمی کند

آری؛ به یاد آور لحظه ای را که مأموران آتش نشانی با تلاش وصف ناپذیری و با به خطر انداختن و نادیده گرفتن زندگی خود با تمام وجود برای نجات همنوعشان تلاش می کنند. لحظات مرگ و زندگی؛ لحظاتی که گاه صدای ناله را می توان شنید و گاه تنها سکوتی مرگبار است.

لحظاتی که درون هیچ کس آرام و قرار نیست.

مأموران آتش نشانی تلاش خود را برای عدم گسترش شعله های مرگ می کنند؛ اما آیا می توان این خسارت سنگین را جبران کرد؟ مسلماً دیگر همه چیز به خاکستر تبدیل شده و تنها نتیجه اخلاقی از این حادثه، عبرت گرفتن و بیشتر دقت نمودن است.

حادثه ی تاسف بار و دلخراش پلاسکوی تهران را به عموم هموطنان عزیزم تسلیت عرض مینماییم

امروز هفتدهمین سالی است که چشمهایم را به روی دنیا باز نمودم..زیباست

خدا را شاکرم چرا که به من اجازه داد یکسال دیگرهم میهمان دنیایش باشم..

گرچه سختی های بسیاری میکشم اما باز هم به عشق روزهای روشن..

و روزی ک فارغ از سختی ها شوم نفس میکشم

One day sky was crying.
I ask him why are you
crying today.
He told me i have lost my
beautiful start.
It was a day when you were born.
“HAPPY BIRTHDAY”